به گزارش فارس منوچهر متکی عضو ائتلاف اکثریت اصولگرایان ۸ بند از برنامههای خود برای حوزه آموزش و پرورش را تشریح کرد و گفت: هر چند در سالهای گذشته، اقدامات ارزشمندی در وزارت آموزش و پرورش انجام شده و از مهمترین این اقدامات آماده سازی سند چشم انداز برای فعالیتهای این وزارتخانه است که جای تقدیر دارد، اما راههای نرفته بسیاری در این مسیر وجود دارد که برای پیشرفت کشور عزیزمان ناگزیر از پیمودن آن هستیم لذا بخشی از برنامههای بررسی شده برای وزارت آموزش و پرورش به این شرح است:
1. ایمن سازی محیط های آموزشی برای جلوگیری از حوادثی مانند آنچه در شین آباد رخ داد و دخترانمان را به آتش کشید، نخستین برنامه کاری در این خصوص است. بر این باورم که می توان با کارهای ساده ای مدارس را برای معلمان و دانش آموزان ایمن کرد. آموزش و پرورش در این باره باید برنامه مدون، زمان بندی شده و قابل ارائه داشته باشد. در این راه می توان خیرین مدرسه ساز -که انصافاً، حق بزرگی بر گردن آموزش و پرورش دارند - را به سمت «جهاد ایمن سازی مدارس» سوق داد.
حفظ جان فرزندانمان در مدارس، اولین وظیفه وزارت آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت، تابعی از آن است.
2. کاربرد سازی متون درسی برای زندگی فردی و اجتماعی از مهم ترین کارهایی است که باید انجام شود.
هم اکنون کتب درسی، مملو از مفاهیمی هستند که هر چند در جای خود علمی و مهم هستند اما بخش قابل توجهی از آنها کاربردی در زندگی فردی و اجتماعی آنان ندارند.مثلاً دانش آموز مدارس ما هرگز قدرت حل مسأله در زندگی بیرون از درس را یاد نمی گیرد؛درباره سبک تغذیه، خواب و سلامتی چیزی نمیداند؛ توانایی های فردیاش مانند روش کنترل خشم یا نحوه برخورد باافراد دارای شخصیت های مختلف تقویت نشده است؛ با حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی خویش آشنا نمی شود؛از وحدت ملی، احترام به پرچم چندان نمیداند؛درباره ساختارهای اداری و مالی جامعه چیزی نمی داند و وقتی وارد جامعه کاری می شود به تعبیر مشهور کاملاً «صفر کیلومتر» است و دهها موضوع دیگر که لازمه زندگی است اما نظام آموزشی ما با آنها کاملاً بیگانه است.
نکته تأسف برانگیز اینجاست که بسیاری از دانش آموختگان مدارس ما، بعد از 12 سال درس خواندن حتی از نوشتن یک نامه رسمی اداری نیز عاجرند چه رسد به مهارت های دیگر. به همین دلیل برای کسی که دبیرستان را به اتمام می رساند تنها گزینه در برابرش، تلاش برای ورود به دانشگاه به هر قیمتی است در حالی که در کشورهای پیشرفته به موازات امکان حضور در کارگاه های فنی و تخصصی مختلف و مورد علاقه که مقدمه اشتغال او می باشد، یکی از گزینه ها نیز ادامه تحصیل در دانشگاه است.
3. در عصر جدید فراگیری و تسلط در دو زمینه، از الزامات زندگی امروز شده است: فراگیری زبان خارجی و علوم رایانه ای. یکی از برنامههای اصلی در حوزه آموزش و پرورش، عمومی سازی آموزش این دو بخش و در همه مقاطع است.
این یک واقعیت است که اکثر مردم ما با زبان خارجی بیگانه اند و به همین دلیل وقتی به سفر خارج از کشور می روند، یا وقتی متنی انگلیسی به دست می گیرند یا فیلم و نرم افزاری می بینند، تازه متوجه می شوند که هر آنچه در مدرسه و دانشگاه درس انگلیسی خوانده اند، چیزی جز اتلاف وقت و برخی ابتدائیات برایشان نداشته است. امروزه کمتر کسی است که به زبان انگلیسی تسلط داشته باشد و بگوید این توانایی را از مدرسه و دروس رسمی آموخته است.
وجود هزاران آموزشگاه زبان در کشور نشانه آن است که مدارس ما در این باره ناکارآمد بوده اند و استقبال گسترده از این آموزشگاه ها نیز حاکی از علاقه ستودنی مردم و خاصه نسل نو برای یادگیری زبان های خارجی است.
اصلاح ساختار آموزش زبان در مدارس به گونه ای که فارغ التحصیلان مدارس بتوانند تا اندازه قابل قبولی مهارت های چهارگانه را داشته باشند، از برنامه های مهم آموزشی در دولت آینده باید باشد.
جالب اینجاست که زبان عربی نیز که طبق قانون اساسی در مدارس کشور تدریس می شود، با چنان متدی به دانش آموزان ارائه می شود که نه تنها آموزشی کاربردی حاصل نمی شود بلکه حس ناخوشایندی نیز به متعلمان دست میدهد.
به علاوه آموزش رایانه و اینترنت در مدارس و حرکت به سمت هوشمندسازی مدارس بر اساس این زیرساخت، برنامه مهم دیگر است که باید بابهره مندی از هزاران کارشناس مجرب این حوزه آن را تا حد توان عملیاتی نمود.
4. آموزش اصولی، اخلاقی و هدفمند مسائل بلوغ به افرادی که به سن بلوغ رسیده اند، از دیگر امور مهم و مغفول در نظام آموزشی است. این در حالی است که همه انسان ها در زندگی خود با این مساله سر و کار دارند ولی هیچگاه آموزش مناسبی از کانال های قابل اعتماد برایشان تدارک دیده نشده است. نتیجه نیز این می شود که اشخاص، به ویژه جوانان و نوجوانان ، از طرق غیر رسمی، غیر موثق و عمدتاً دارای انحراف به دنبال پاسخ سوالات خود می روند و پیامد این وضعیت نیز کاملاً مشخص است.
ما حق نداریم جوانان و نوجوانان خود را به بهانه های مختلف، در ناآگاهی نگه داریم و وقتی آنها به مشکلاتی مانند ایدز دچار شدند، شیون کنیم که وای! چقدر آمار بیماری بالاست!
تأکید ویژه میشود بر این که چنین آموزش هایی، با توجه به حساسیت موضوع، از نظر زمان و مقطع آموزش، متون آموزشی و نحوه آموزش، باید بر مبنای نظرات علمی و تخصصی کارشناسان مجرب حوزه و دانشگاه صورت گیرد تا اصول تربیتی و اخلاقی در دل اصل آموزش ملحوظ و محفوظ باشد.
5. به عنوان کسی که سابقه کار معلمی دارد و بر اساس تجربه و نه شعار می گویم که معلمی، هر چند کاری عاشقانه است اما در عین حال سختی های خودش را دارد و نمی توان با گفتن این که معلمی شغل نیست و عشق است و نظایر این جملات ادبی، سختی کار معلمانی که هر روز با کودکان و نوجوانان متعددی از خانواده های مختلف سر و کار دارند را نادیده گرفت.
تبریک گفتن به معلمان در روز معلم و برایشان سرود ساختن و از تلویزیون پخش کردن اگر چه کار مستحب خوبی است، ولی نسخه ای برای دردهای واجب التوجه آنها نیست.
متوازن کردن دخل وخرج در زندگی و معیشت معلمان و حل واقعی مشکل مسکن آنها به طوری که ظرف یک برنامه پنج ساله هیچ معلمی مستاجر نباشد، افزایش سهم دولت در تأمین هزینه های درمان معلمان، ارائه تسهیلات سفر به معلمان و نظایر اینهاست که می تواند فکر و ذهن معلمان را از دغدغه های مالی بازدارد و تمام همت آنها را معطوف به آموزش و پرورش کند.
این موارد باید از جمله مهم ترین و خدشه ناپذیرترین برنامه های دولت آینده باشد.
6. مشکل معلمان حق التدریس را هر چند بسیاری یک مساله مالی می دانند، ولی من معتقدم این یک مساله ملی است که بر مقدرات کشور تاثیر دارد.
حل صد در صدی مشکل معلمان حق التدریسی در حال حاضر و ساماندهی تامین نیروهای آموزشی مورد نیاز بر اساس مطالعات دقیق میدانی در آینده با تاکید بر این که هر کس می خواهد در آموزش و پرورش حتی در پایه اول ابتدایی تدریس کند باید متخصص و دانش آموخته مربوطه از دانشگاه باشد، از اولویت ها در چنان برنامه ای است.
تاکید دارم که ضمن حفظ معلمان کنونی در پایه ابتدایی - که دنیای تجربه و دانش هستند - باید در آینده به سمتی برویم که در پایه های پایین تر تحصیلی - که بنیان اصلی آموزش هستند- از تحصیل کرده های لیسانس و بالاتر استفاده شود. آموختن دانش در کودکی همانند حک نقش در سنگ است. (العلم فی الصغر کاالنقش فی الحجر)
7. اصل 30 قانون اساسی می گوید: "دولت موظف است وسائل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفائی کشور به طور رایگان گسترش دهد."
این اصل در حال حاضر اجرا می شود ولی رویکرد نادرستی نیز در کنار آن وجود دارد مبنی بر این که با تغییر نام مدارس دولتی به اسم هایی مانند مدارس هیات امنایی، صورت مساله را عوض می کنند و از اولیاء پول می گیرند. یا می گویند برای ثبت نام هیچ پولی نمی گیریم و تنها برای برنامه های فوق برنامه پول می گیریم و البته فوق برنامه ها هم اجباری است و شگردهایی از این دست!
البته بر مدیران مدارس حرجی نیست زیرا وقتی سرانه دانش آموزی کافی نباشد و مدیر حتی در تأمین هزینه های جاری مدرسه هم در سختی باشد، بر خلاف میل باطنی اش دست نیاز به سمت اولیا دراز می کند و اتفاقاً برخی درشتی ها را نیز او به جای مسوولان آموزش و پرورش تحمل می کند.
اگر دولت، آموزش و پرورش را جزو وزارتخانه های راهبردی بداند و در تأمین هزینه های آن خساست به خرج ندهد، قطعاً بسیاری از مشکلات حل می شود.
اگر کسی میخواهد برای آموزش فرزندش هزینه بیشتری کند، می تواند او را در مدارس غیر دولتی ثبت نام کند و از این حق برخوردار باشد (که اتفاقاً گسترش حساب شده این مدارس با هدف مشارکت هر چه بیشتر مردم و بخش خصوصی در آموزش و پرورش بسیار پسندیده است.) اما کسی که فرزندش را در مدرسه دولتی ثبت نام می کند، بداند که طبق اصل 30 قانون اساسی، هیچ کس حق ندارد از او حتی یک ریال طلب کند.
تشکیل کمیته پیگیری اجرای اصل 30 در وزارت آموزش وپرورش و ارائه گزارش دقیق سه ماهانه به وزیر و رئیس جمهور، از برنامه های مردمی رئیس جمهور آینده باید باشد.
8. اصل 15 قانون اساسی، تصریح کرده است که تدریس ادبیات و زبان های محلی و قومی در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.. احیای این اصل در کنار آموزش فرهنگ، تاریخ و ادبیات اقوام ایرانی که در کنار هم منظومه تمدنی ایران را تشکیل می دهند باید از برنامه های عملیاتی دولت آینده باشد تا فرزندان ایران، در کنار آموزش زبان، ادبیات و فرهنگ ملی، با مؤلفه های محلی خود نیز آشنایی بیشتری داشته باشند. بر این باورم که این رویکرد، وحدت ملی را مضاعف می کند. به عبارت دیگر به باور من اصل 15 قانون اساسی برای خالی نبودن فاصله بین دو اصل 14 و 16 تصویب نشده است بلکه اصلی برای اجراست.